۸۵ مطلب با موضوع «دیدگاه ها» ثبت شده است

تلگرام

انقدر در مورد فضای مجازی توی وبلاگم پست گذاشته ام که می شود که شاخه برایش درست کرد! این نوشته هم همچنان در مورد فضای مجازی و به طور مخصوص، خدای نرم افزار های ارتباطی، تلگرام، است. 

قبول دارید هر کسی اخلاق مخصوص به خودش را دارد؟! من از چت کردن بیزارم! یعنی در بیکار ترین حالت هم دوست ندارم توی تلگرام صحبت کنم. هیچ وقت درست و حسابی هم صحبت های توی گروه ها را نمی خوانم و فقط باز می کنم و می بندم که نوتیفیکیشنش پاک شود. 

معتقدم، همان وقت چت کردن را اگر بگذاری حضوری طرف را ببینی هزار برابر ارزش دارد. برای همین از صحبت های طولانی یا جدی یا صحبت های روتین سلام، چطوری، چه خبر؟ توی تلگرام بیزارم. اصلا چطور می شود از طریق تلگرام، مفهوم و حس و هیجان را منتقل کرد وقتی نمی توانی طرف را ببینی و لمس کنی و توی چشمش نگاه کنی؟ دنیای مجازی ارزش حرف ها را کم می کند و آدم ها را بی حیا تر! 

تلگرام فقط به درد این میخورد که قرار های بیرون رفتن را هماهنگ کنی و خبر رسانی کنی و سوالی چیزی بپرسی یا کاری با کسی داشته باشی و عکسی و فایلی چیزی لازم باشد بفرستی. بقیه اش سراسر مزخرف است! مزخرف! 

اگر پیام دادید و دیر جواب دادم یا توی گروه راجع به من حرف زدید و جواب ندادم و از این قبیل چیز ها، ناراحت نشوید، بگذارید به حساب این اخلاق مخصوص (خوب یا بدم). به شما هم توصیه می کنم وقت عزیزتان را پای تلگرام دود نکنید! بروید بستنی هم بخورید بهتر است تا اینکه بروید تلگرام! 

۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۷:۲۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲

الک خوشبختی!

ما خیلی از چیز های پیرامونمان را الک می کنیم، اما گاهی از الک کردن آدم های اطرافمان غافلیم. الک کردن یک تئوری بیشتر ندارد، آن هم قربانی کردن کمیت برای رسیدن به کیفیت مورد نظر است! 
اگر در اطرافتان آدم هایی هستند که انرژی شان با انرژی شما سازگار نیست، آدم هایی که در کنارشان احساس راحتی نمی کنید، آدم هایی که به آنها اعتماد ندارید یا اینکه تنها برای اینکه سر از کارشان دراورید با آنها دوستید یا آنهایی که چشم دیدنشان را ندارید، الکتان را بردارید و آنها را الک کنید! تظاهر به دوست داشتن یا تلاش برای سازگاری، هر دو روابط شما را تصنعی و کسالت بار می کنند. 
الک کنید! و خودتان و طرف مقابل را از شر این رابطه ی کجدار و مریز آزاردهنده نجات دهید! 
مطمئن باشید هیچ منفعتی را از دست نمی دهید! الک کردن آدم ها، مثل هرس کردن درخت است، جا را برای جوانه های جدید باز می کند. اگر الکتان دستتان باشد، آدم هایی وارد زندگیتان می شوند که آمدنشان سرشار از حس زندگی و آرامش است. 
و این یعنی خوشبختی 
پس، الک کنید! 
۲۶ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱

کمی خوبتر باشیم آپدیت می شود!

چند وقت پیش بود که تصمیم گرفتم کمک های خیرخواهانه ای را که هر فرد می تواند به عنوان عضوی از جامعه انجام دهد، به صورت یک صفحه ی جداگانه روی وبلاگم بگذارم تا هر کسی که اتفاقی چشمش به وبلاگم خورد سری به آن صفحه بزند و ایده بگیرد. حالا این لیست 10 تایی شده و مدام آپدیت خواهد شد. 

هر کسی این صفحه را باز کرد، می تواند با توجه به توانایی و علاقه اش، یک فعالیت خیرخواهانه را انجام دهد. می دانم که من فقط یک نفر از 80 میلیون نفر هستم و وبلاگم هم جزو پر بازدید ترین ها نیست، اما معتقدم همین یک نفر ها اگر به هم متصل شوند، می توانند غیرممکن ترین کار ها را هم انجام دهند. 

پس نگران این نباشید که کمک شما 1000 تومان است یا 1 میلیون تومان، هر چقدر باشد ارزشمند است. در ضمن، بسیاری از موارد، احتیاج به هزینه کردن ندارند و شما می توانید حتی با به اشتراک گذاشتن آنها کمک های بیشتری جمع کنید. 

این را هم اضافه کنم که شما شاید 1000 تومان کمک کنید، اما حس خوب ناشی از این کمک خیلی بیشتر از مبلغش می ارزد. :)

۲۳ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱

قانون پرواز

آن که در سر هوای پرواز های بلند دارد، باید در بلند ترین قلّه خانه بسازد. 

۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۳۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱

آبرو

زمانی من هم جزو کسانی بودم که به آبرویشان اهمیت می دهند! آن موقع برایم مهم بود که اطرافیان در موردم چه فکری می کنند. به مرور زمان فهمیدم، وجهه و آبرویی که قطره قطره و با گذشت زمان جمع می کنیم، مثل یک حباب، با کوچکترین ضربه ای از بین می رود. فقط کافیست که یک نفر در مورد شما شایعه ای پخش کند، آن وقت است که هر کسی به خودش اجازه می دهد راست و دروغ و تخلیات ذهنیش را با هم مخلوط کند و اسم شما را هم می نویسد بالایش!

بعد از آن، نام شما می شود نقل تمام محافل و مایه ی سرگرمی همگان! اولش شاید برایتان سخت و غیر قابل تحمل باشد، اما بعد ها ضد گلوله می شوید! می فهمید آبرویی که قرار باشد با یک حرف، با یک اتفاق، با یک عکس یا با یک شایعه از بین برود، همان بهتر که برود! من اسم این آبرو را آبروی رفتنی گذاشتم! درست است که رفتنش ناراحتی دارد، اما وقتی آبروی رفتنی برود، تازه می فهمید دوستان و دشمنان واقعیتان چه کسانی هستند. آن وقت است که اطرافتان را از لاشخور ها خالی می کنید و فضای بیشتری برای دوستان واقعیتان محیا می شود. آدم هایی کنارتان قرار می گیرند که شبیه خودتان باشند، کسانی که در آن سیل شایعات شما را باور داشتند، دوستتان داشتند، حتی اگر همه ی حرف ها واقعیت داشته باشد. 

آبروی رفتنی باید برود! یا خودش، یا به زور! برود تا زندگی شکل صمیمانه خودش را نشان دهد! 

۰۹ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱

از تظاهر تا واقعیت!

انسان های منظم کسانی هستند که همانطور که لباس های گران قیمتشان را در جای مناسبی می گذارند، لباس های ارزان قیمتشان را نیز در جای مناسبی بگذارند. آدم خوب های واقعی هم در حق بقیه همینطور هستند. 

۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تصمیم کبری!

اگر قرار بود همه ی تصمیم هایی که در زندگی می گیریم، مثل تصمیم های کبری عملی می شدند، دنیا پر می شد از افراد موفقی که کسی کنجکاو نبود روش های موفقیتشان را کشف کند. آن وقت این همه کتاب های خود سازی و پنیر و قورباغه و زندگی خود را متحول کن و از این حرف ها هم وجود نداشت چون همه برای خودشان یک پا، خودساز بودند! 

اصلا شاید یکی از جذابیت های رسیدن به اهداف هم همین باشد! بالاخره دستاورد ها هم روزی هدف هایی بوده اند که تصمیم گرفته ایم عملی شان کنیم و کردیم. اگر قرار بود همه به آن برسند که دیگر منحصر به فرد نمی شد! یکی از همین هدف هایی هم که ما عملی نمی کنیم، می شود دستاورد منحصر به فرد یک آدم دیگر. 

در نهایت، آن چیزی که ما تصمیم می گیریم انجام دهیم، تا وقتی که انجامش ندهیم، چیزی به ارزش های ما اضافه نمی کند! مثلا من می توانم صبح را با تصمیم بزرگم برای شاگرد اول شدن آغاز کنم، و ظهر تصمیم بگیرم یک درس سه واحدی را حذف کنم و شبش با خانواده بروم میهمانی! :|


پ.ن: شاید بعضی وقت ها هم لازم است تا صبر کنیم زمان مناسب تصمیم کبری فرا برسد! خدا کند که برسد! 

۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۲۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

مهم ترین ترفند عکاسی از آدم ها

نوع خاصی از تنظیم دوربین نیست! یا نور پردازی خاص یا هیچ عامل فیزیکی دیگر! فقط کافیست بدانید تا کسی را دوست نداشته باشید نمی توانید پرتره خوبی از او بگیرید! قطعا همان دوست داشتن است که دست آدم را روی بی نقص ترین زاویه تنظیم می کند...
۱۹ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۳۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

پرچم فرانسه

در ابتدای این پست باید بگویم، من هم به عنوان یک انسان از اتفاقی که در فرانسه افتاد عمیقا متاسفم. دیدن انفجار در یکی از کشور های زیبای دنیا و کشته شدن مردم، دل هر آدمی را به درد می آورد.
 مردمی در سراسر دنیا، عکس پرچم فرانسه را روی عکس پروفایل شبکه های اجتماعیشان مونتاژ کردند تا همدردی خود را به مردم فرانسه ابراز کنند. این حرکت انسان دوستانه قابل تقدیر است. اما صبر کنید! همین چند سال پیش، 220 هزار نفر از مردم سرزمین من، در جنگ نابرابر کشته شدند، اسیر شدند و شیمیایی شدند. سال هاست که مردم افغانستان، عراق و فلسطین با دست خالی جلوی طیف کامل عدوات جنگی صف کشیده اند و زنان و کودکان بی گناه آنها کشته می شوند. این روز ها کشور هایی مثل سوریه و لبنان درگیر تروریسم هستند و کشوری مثل یمن مورد هجوم کشوری بیگانه است. 
آیا این همه جنایات جنگی ارزش یک روز همدردی دنیا را ندارد؟ چشمان مردم دنیا فقط آمریکا و اروپا را می بیند؟
گاهی فکر می کنم، سلاح های تروریست ها از کجا می آیند؟ 
تروریسم یک سرطان سیاسی است، اگر ریشه کن نشود، همه جا را فرا می گیرد و آن زمان دیگر هیچ خانه ای امن نخواهد بود. 


first, i have to say, as a human being, i'm deeply sorry because of the disaster happened in France. watching a explosion in a beautiful country and murdering people will hurt any human. 
some people from all over the world has mixed the flag of France into their profile pictures to show their sympathy. this humanitarian action is admirable. but wait! few years ago, over 220000 people of my country murdered, captured and being victim of chemical weapons. for many years, people of Afghanistan, Iraq and Palestine stood against the instruments of war with their empty hands and their women and innocent child get killed. nowadays, countries like Syria and Lebanon involved with terrorism and a country like Yemen has been attacked by another country. 
is all this war crimes has no worth to sympathy of people around the world even for one day?! 
the eyes of humans only sees US and Europe?! 
sometimes i think, where does all these weapons come from? 
i'm not a politician, but i know that terrorism is an political cancer, if it doesn't get eradicate, it will take every part of world and there won't be any safe home. 

۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۱:۰۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱

یک نصیحت خواهرانه

با کسی که از قبل اسم بچش رو تعیین کرده ازدواج نکنید!!! 




پ.ن: هر کسی خواست دلیلش رو بدونه براش توضیح میدم! 

۰۴ آبان ۹۴ ، ۰۱:۳۶ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱

راست و دروغ

من عمیقا معتقد ام، کسی که توی چشم های آدم زل می زند و مطلبی را بازگو می کند، راست می گوید. یعنی جدا از درست و غلط بودن مطلب، او بدان چیز باور دارد. 

این روز ها اما، موازنه ی دنیا به هم ریخته است! گاهی کسانی هم که زل می زنند توی چشم آدم، دروغ می گویند...

۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۱۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱

کمی خوب تر باشیم

اگر به بالای صفحه، سمت چپ، قسمت منو ها نگاه کنید، یک منو اضافه شده. 

ایده اش یکدفعه به ذهنم رسید. برای خودم و برای همه ی کسانی که دوست دارند کمی خوبتر باشند. کسانی که می خواهند به اندازه ی توانشان زندگی را برای خودشان و اطرافیان زیبا تر کنند. 

اگر شما هم جزو این دسته افراد هستید، بد نیست سری به این صفحه بزنید. 


این را هم اضافه کنم که این لیست، گرچه درست کردنش چند ساعتی زمان برد، کاملا ناقص است! و مدام به روز رسانی می شود. پس خرده نگیرید و فقط پیشنهاد سازنده بدهید! 

۳۰ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۵۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

جاده ی یکطرفه

از آدمایی که مدام بقیه رو بر اساس تصور ذهنیشون قضاوت می کنن بیزارم و مطمئنم که این افراد توی زندگیشون شکست اجتماعی میخورن! 

۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۳:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الو سلام. چطوری بی معرفت؟

پیشرفت محصولات دیجیتال به حدی رسیده که هر روز باید منتظر یه خبر جدید در حوزه ی فناوری و تکنولوژی باشیم. طولی نمی کشه که تمام این لپ تاپ ها و موبایل ها و تبلت ها و دوربین ها و غیره و غیره جای خودشون رو به وسایلی میدن که اصلا احتیاج نباشه حملشون کرد! 
وقتی به این تکنولوژی برسیم، می خندیم به الان خودمون. میگیم چه آدمای بدبختی بودیم! مجبور بودیم یه وسیله ی 100-700 گرمی با خودمون حمل کنیم! عجب بیچاره هایی! قسمت تراژدیک این قضیه، دقیقا زمانیه که میخوایم برای نسل آینده توضیح بدیم جوانی خودمون رو چطوری گذروندیم! مثلا به بچمون بگیم تمام عمر من پای یک وسیله ی دیجیتالی منقوص گذشت! 
حالا همه ی اینها چه ربطی به عنوان متن داشت!؟ "چطوری بی معرفت؟" جمله ایه که من اخیرا بار ها و بار ها میشنوم! چرا تو گروه حرف نمیزنی؟ چرا نیستت؟ چرا زنگ نمیزنی؟ چرا اس ام اس نمیدی؟! 
بی معرفتی یعنی چی؟! واقعا منظورمون از گفتن این کلمه چیه!؟ آیا اگه کسی به هزار و یک دلیل سرش شلوغ باشه و نتونه هر دقیقه آویزون شبکه های اجتماعی باشه بی معرفته؟! با معرفت بودن واقعا یعنی سلام و احوالپرسی تصنعی و عزیزم و قربونت برم های الکی و جوک فرستادن و نشر اکاذیب توی گروه های مختلف؟ 
اگه اینطوریه، من ترجیح میدم همون بی معرفت باشم!!! بی معرفتی که هر وقت بهش زنگ زدین که بیا بریم بیرون بیاد،هر وقت کمکی خواستین حاضر باشه هر کاری از دستش برمیاد انجام بده، وقتی کنارتونه سعی کنه هر کاری میتونه انجام بده تا بهتون خوش بگذره، هر وقت تو موقعیت سختی قرار گرفتین در کنارتون باشه، پایه ی تمام دیونه بازی ها و مسافرتا و تفریحاتتون باشه، همراه غم ها و تنهاییتون باشه. 
من ترجیح میدم چنین بی معرفتی باشم تا اینکه با معرفتی باشم که از روی بی کاری و برای پر کردن وقتم صبح تا شب تو گروه های مختلف دلتونو به حرف های محبت آمیزی خوش کنم که حتی نویسنده ی اون جمله ها من نیستم! جمله هایی که با چهار تا خط کد ساده میتونم هزار تاشو بدون اینکه بخونم هر روز براتون فوروارد کنم!!! اگه دنبال همچین دوستی هستین، شمایی که دوستیتون به چت تو گروه و اس ام اس بازی ختم میشه، لطفا برید روی اسم من و دکمه ی بلاک رو فشار بدید که خودتون رو از دست دوست بی معرفتی مثل من خلاص کنید!!!! 
۲۵ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ماهی فلج

امسال عید 4 تا ماهی خریده بودیم. یکیشان که قبل از عید دار فانی را وداع گفت. دو تای دیگر هم هفته ی اول عید تمام نشده بود، به جسم بی جان شناور روی آب تبدیل شدند. از آن چهار ماهی یک ماهی مانده بود ته آن تنگ کم آب که آن هم دمش فلج شده بود.
دمش که فلج بود و یک وری وسط تنگ شناور مانده بود و شکمش هم باد کرده بود. حتی کسی رغبت نمی کرد که آبش را عوض کند. همانطور یک گوشه ی خانه رهایش کرده بودیم تا او هم بمیرد!!! 
الان 3 ماه گذشته، ماهی فلج هنوز هم زنده است! حالا دمش هم خوب شده و شنا می کند. توی تنگ مانور می دهد برای خودش و اوضاعش رو به راه است. 
من زندگی را از ماهی فلج آموختم! ممکن است آدم فلج باشد، تنها باشد، توی باتلاق باشد، اما هنوز هم برای زندگی امید هست...
۱۱ تیر ۹۴ ، ۲۰:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرا بشناس اگر می توانی

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی

کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

از خیابانها, دشتها و کوههایی گذر کن که من کردم

اشکهایی را بریز که من ریختم

دردها و خوشیهای من را تجربه کن

سالهایی را بگذران که من گذراندم

روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم

دوباره و دوباره بر پا خیز و مجددا در همان راه ,سخت قدم بزن

همان طور که من انجام دادم

بعد آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی

آن وقت است که بیشتر مرا درک خواهی کرد و برای اشتباهاتم واعظ نمی شوی

می دانم و می دانی که کسی نمی تواند کفشهای دیگری را بپوشد و در راه او قدم بردارد و . . . . . . . 

اما می شود فقط و فقط به حرف های دل انسانی گوش داد , آری می شود همدیگر را بشنویم

باری زیستن سخت ساده است...


برگرفته از وبلاگ http://mangaloves.blogfa.com

۰۹ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خیلی جا ها اینو نوشتن، ولی ارزش کپی کردن داره

امروز اولین روز از باقی عمر شماست! 

۲۷ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ادامه ی همان پست قبلی

نزدیک به 1 سال است که در مورد نوشتن همچین پستی فکر می کنم! شاید باورتان نشود، اما یک سال داشتم فکر می کردم که چه چیزی بنویسم و چطور از مثال هایی که عینا با آنها برخورد داشته ام استفاده کنم. اطرافیان و حتی مادر و پدر خودم، همیشه برای بچه هایشان آرزو های دور و درازی دارند و حتی از وقتی که بچه به دنیا نیامده برایش برنامه ریزی کرده اند. مادر ها و پدر ها مثل قالب هستند، قالبی که کودک حتی از قبل از تولدش در آن شکل می گیرد و به تدریج در همان قالب رشد می کند. قالبی که امروزه به آن نام "تربیت" می دهیم. 

از نظر من، هر آن چیزی که یک فرد در زندگی اش با آن مواجه می شود، نتیجه ی همین قالب است.از ثروت و سلامت و موفقیت تحصیلی تا اعتیاد و ترک تحصیل و عدم وجود اعتماد به نفس و غیره و غیره. می توانم هزاران دلیل در دفاع از این گفته ذکر کنم. کودکی که در خانواده درست فکر کردن به او آموزش داده نشده، نباید توقع داشت تا تصمیمات درستی در زندگی بگیرد، کسی که در جمع های خانوادگی همواره مورد تمسخر یا عدم توجه واقع شده، نمی توان برای او یک شخصیت با اعتماد به نفس و اجتماعی متصور شد. 

و اما این قالب تابع چیست؟ یعنی فقط انسان های موفق توانایی پرورش کودکانی موفق دارند؟ جواب به طور واضحی خیر است. صد ها مثال نقض آن را هم دیده و شنیده اید. اینکه چه کسی هستید و موقعیت اقتصادی و اجتماعیتان چطور است، متضمن یا منهدم کننده ی آینده ی فرزند دلبندتان نیست. 

انسان از مواجهه با نقطه ضعف هایش هراس دارد و گاهی هم شدت عمل به خرج می دهد. همین موضوع است که والدین را هنگام مواجهه با سرکشی ها و نافرمانی های کودکشان عصبانی و گاهی نا امید می کند. زیرا به عنوان انسان تاب پذیرش نقص های دست پروده مان را نداریم. تاب پذیرش و مواجهه با نقص های خودمان را که حالا در کودکمان بروز کرده نداریم. والدین هنگام تربیت و راهنمایی، یا باید برای فرزندشان الگو باشند و یا درس عبرت. به جز این هر چه که باشد فرزند را به سمت الگو برداری از ضعف های والدین سوق می دهد. 

دوره ی بروز ضعف های فردی، دقیقا زمانی است که مستقل می شویم، زمانی که تصمیم گیری برای زندگیمان از دست پدر و مادر خارج می شود و مستقیما به خودمان واگذار می شود. همان زمانی که وارد جامعه و محیط های کاری و تحصیلی می شویم. زمانی که جثه ی ما دو برابر والدینمان می شود و ابراز اندام می کنیم. همان زمانی که ما به اوج رسیدیم و والدین در حال افولند. تازه در این زمان است که متوجه می شویم جامعه توان پذیرش و سازگاری با ضعف های تربتی ما را ندارد و به راحتی کسانی را که ناسازگارند به حاشیه می کشد و گاهی آنها را در حصاری به نام زندان طرد می کند. اگر شانس با ما یار بوده باشد و تا این سن به یک قاتل یا دزد یا مجرم تبدیل نشده باشیم، تازه تبعات ضعف هایمان آشکار می شود و والدین که اکنون در سراشیبی زندگی هستند، حساس تر از قبل به این ضعف ها واکنش نشان می دهند. 

اما این عمل آنها مثل چیست؟ مانند کسی که پایین یک ساعت شنی نشسته و سعی دارد شن ها را به بالا پرتاب کند تا به جای اولشان برگردند. اگر در خانه یک دیکتاتور بودیم، اگر برایش وقت نگذاشتیم، اگر امکانات آموزشی در حد تواناییمان برایش فراهم نکردیم و اگر به او درست فکر کردن را نیاموختیم، یک احمق تمام چیزیست که به جامعه تحویل دادیم. و این تمام دلیلی است که در قرن 21 و با وجود این همه امکانات و منابع، ما هنوز هم در انسان بودن مشکل داریم. قارچ هایی که حتی مصرف خوراکی هم ندارند. 

و اما... خوبی زندگی انسان ها در این است که ماهی را هر وقت از آب بگیرند تازه است. شاید نشود وقت از دست رفته را جبران کرد، اما می شود از همین لحظه به بعد را طور دیگر رقم زد. می شود اصلاح شد و اصلاح کرد. می شود علمی و اخلاقی زندگی کرد...

۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پرورش قارچ غیر خوراکی!

خواهشا اگر حال و حوصله ی سر و کله زدن با یک موجود طغیانگر کوچک را ندارید، یا اینکه فکر می کنید هنوز به اندازه ای مهمانی بازی و عشق و حال توی زندگیتان نکرده اید که بتوانید از بعضی تفریحات صرف نظر کنید و یا حتی برای خودتان هم وقت ندارید، چه برسد به یک آدم جدید، لطف کنید و یک احمق به سایر احمق های روی کره ی زمین اضافه نکنید! 

ادامه دارد...

۲۳ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مخاطب نوشته هایم

نوشته هایم را نه برای این می نویسم که بشوم ناجی دنیا و نه برای اینکه بخواهم کسی یا چیزی را عوض کنم و نه اینکه بخواهم دنیا را عوض کنم. مخاطب نوشته هایم خودم هستم! می نویسم برای اینکه خیلی چیز ها را هیچوقت فراموش نکنم! 

۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شخصیت آدم ها

اینکه چه شخصیتی دارید، چه روحیاتی دارید و چگونه رفتار می کنید، تابع محل تولدتان نیست! تابع روز و ماه و سال تولدتان هم نیست! تابع این هم نیست که موقع تولدتان شهاب سنگ رد شده یا ماه گرفتگی اتفاق افتاده یا معجزه ای رخ داده! 
اگر اینطور بود همه ی قاتل ها باید متولد یک ماه می شدند و همه آدم های خوب هم متولد یک ماه دیگر. همه دکتر ها باید در یک ماه به دنیا می آمدند و همه ی مهندس ها هم در ماه دیگر! باید متولدین سال موش همه یک طور می شدند و متولدین سال گربه هم طوری دیگر! بچه های متولد روز های زوج همه باید مثل هم می شدند و بچه های روز های فرد هم مثل هم! 
در واقع شخصیت شما تابعی از تمام عوامل است و اینکه چگونه شکلش می دهید تابع تصمیمات خود شما! پس همه این اخلاق های خوب و بدتان را به گردن جا و سال و ماه و روز تولدتان نندازید لطفا! 
۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ضمانت نامه

اینکه از بچگی با یه هوش خدادادی و توی یه خانواده ثروتمند به دنیا اومده باشی، دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستانت توی بهترین مدرسه ی دنیا درس بخونی، با بهترین نمرات توی بهترین دانشگاه دنیا پذیرفته بشی،اینکه بهترین استادای دنیا رو داشته باشی یا اینکه همه از کوچیک تا بزرگ روز و شب تشویق و تکریمت کنن، هیچ کدوم تضمین کننده ی موفقیت نیست! تضمین کننده ی این نیست که به چیزی که میخوای می رسی. 
تنها ضمانت نامه ی موفقیت، تلاش و پشتکاره. با تلاش اگه هیچیم نداشته باشی به چیزی که میخوای می رسی و بدون تلاش اگه همه چیم داشته باشی، به هیچی نمی رسی. 
۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آدم های سطحی

بعضی آدم ها مثل امواج آلفا اند! وقتی به پدیده ها می خورند نهایتا یک لایه می روند تویش و بعد بازتاب می شوند. همین آدم های سطحی اند که هیچ وقت فرق دوست و دشمن، خوب و بد و درست و غلط را نمی فهمند! از روی ظاهر قضاوت می کنند، از روی حرف دیگران تصمیم می گیرند و از روی رفتار های آنان بازیچه می شوند. هیچ کاری هم نمی شود برایشان کرد! باید بگذاری بازتاب شوند و قضاوت کنند و تصمیم بگیرند و بازیچه شوند و بالاخره یک روز بفهمند که تمام دنیای اطرافشان جز توهمی بیش نیست! 

۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دو کار احمقانه

قضاوت کردن بزرگتر ها و حسودی کردن به کوچکتر ها دو تا کار احمقانه هستن! انجام ندین! 

۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مثل همیشه

من اگر از دوازده سالگی ماتیک سرخ می زدم و لباس های رنگ روشن  و کفش تابستانی جلو باز می پوشیدم و ساز بی سیبیلی میزدم، هنوز هم همان آدم هستم! هنوز هم همان دختر ماتیک سرخ و کفش جلو باز پوش و بی سیبیل هستم!
 حداقل اش این است که مثل خیلی ها رنگم عوض نشده!
۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زندگی ما فقط مختص خودمان نیست...

گاهی اوقات فکر می کنم، تصمیم غلط یک یا چند نفر، چقدر عمیق می تواند سرنوشت هزاران یا حتی میلیون ها نفر را دستخوش تغییر کند. و گاهی چه بهای گزافی باید پرداخت. بهایی به قیمت زندگی چند نسل...

۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قانون زندگی

زندگی ما فقط مختص خودمان نیست

از رحم مادر تا دل خاک وابسته به دیگران هستیم

در گذشته و حال و با هر گناه و نیکی،

آینده مان از نو متولد می شود 




پیامد های زندگی یک فرد در ابدیت تکرار می شود ...

Sonmi, Cloud Atlas-2012


۲۵ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک حفره ی خالی

در زندگی ما آدم ها، هیچکس جای دیگری را نمی گیرد. هر کس که می آید و می رود، انگار حفره ای است بر روی لوح زندگیمان، بعضی حفره ها عمیقند، و برخی دیگر انقدر سطحی که غباری روی آنها را می پوشاند و مخفیشان می کند، بعضی حفره ها سفید اند و بعضی دیگر هم به سیاهی می زنند...
۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چی داریم میشیم!؟

این استاتوس فیسبوکه یکی از دوستامه: 


چرا من باید عذاب وجدان داشته باشم وقتی میخوام پیش کسی که روزه س چیزی بخورم؟ خب آخه مگه من گفتم روزه بگیر برادر من؟ خواهر من!؟ عیسی به دین خود، موسی به دین خود، پ******* هم به کیشِ خود!!!
هیـــــــــــــــچم عذاب وجدان نـــدارم، خیلی هم با ولــــــــــــــع، غذا و آب و شوکولات و بستنی میخورم تا بدونی و متوجه بشی که این انتخاب منـــه که روزه نـــــــــــــــــــــگیرم !! تـــــو اما انتخاب کردی که روزه بـــــــــــــــــــگیری !!! پس یا عزت نفس داشته باش و وقتی روزه هستی و من چیزی میخورم، هوس نکن ، یا اینکه طبق اون چیزایی که من از دینت میدونم، روزه گرفتن اینطوریت قبول نیست و به درد یکی از نزدیکترین اقوامت میخوره !!!!


وقتی داشتم اینو میخوندم با خودم فکر می کردم که داریم به چی تبدیل میشیم!؟ همه میدونن که عقاید دینی و مذهبی من چقدر معتدله! (نه شرجی ام و نه سرد و خشک!) و چقدر هم از کاری که از روی اجبار انجام بشه یا نشه بدم میاد. اما به دور از تمام اون عقاید دینی و مذهبی که هر کسی برای خودش داره و تمام آروغ های روشن فکری و سکولاریسم و غیره و غیره، در درجه ی اول همه ی ما انسانیم! یکی حتی اگه کافر هم باشه، سگ تشنه رو ببینه بهش آب میده! انسانیت چیزی فراتر از دین و اعتقاد و مذهبه و حکم می کنه اگر به هر دلیلی کسی گرسنه ست، جلوش یکم رعایت کنی. 

در نهایت من این شخصی که استاتوس گذاشته رو مقصر نمیدونم، بلکه اونی مقصره که باعث شده یه نفر انقدر از یه دین زده بشه که با حرص تمام بخواد چنین رفتاری داشته باشه. 

۰۴ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آپدیت کردن وبلاگ

من در مورد وبلاگا خیلی سخت گیرم! یکی از این موارد سخت گیری هم آپدیت بودن وبلاگه. یعنی در این حد که وبلاگی که به طور منظم آپدیت نشه اصلا وبلاگ نیست! وقتی هم به وبلاگ دوستام سر می زنم و میبینم آپدیت نیستن اعصابم به هم میریزه! 

خودم سعی کردم که آپدیت وبلاگم یه ریتم خوبی داشته و در عین حال حرفی برای گفتن داشته باشم. اما برای یه عزیزی، تصمیم دارم ریتم آپدیت وبلاگو تند تر کنم. 

۲۸ تیر ۹۳ ، ۲۱:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰