۲۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

اقدام

یکى یه جمله ى جالبى بهم گفت: 

کسى که کارى رو براى بى عیب و نقص انجام دادنش به تعویق میندازه، هیچوقت اونو انجام نمیده!

۳۰ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ادامه سال کنکور

اصلا این سال کنکور را گذاشته اند که از این طرف انتخابات ریاست جمهوری باشد و تند تند امتحانات نهایی را از آدم بگیرند تا نفهمی کی امتحانات شروع شد و کی به پایان رسید و آن طرفش هم بشود لیگ جهانی والیبال و جام جهانی فوتبال! 

و اینکه اتفاقا در هر دوی این جام ها تیم کشور آدم بعد از 10 سال کناره گیری شکوفا بشود و ما بشویم سوژه ی کل دنیا که هی بیایند قربان صدقه بازیکن هایمان بروند! 

اصلا همین سال کنکور باید همه ی جشنواره های معتبر سینمایی دنیا دلشان بخواهد داور ایرانی انتخاب کنند که تا یک هفته بشود سوژه ی مردم! یا مهناز افشار بعد از 37 سال زندگی مجردی دلش بخواهد یک شوهر 27 ساله بکند که چشمان ما از این هم که هست گرد تر بشود! 

شک نکنید که فقط به خاطر سال کنکور است که این دوره می شود پر عجایب ترین دوره جام جهانی و اسپانیا از هلند 5 تا گل می خورد به نیت 5 تن و با 7 گل خورده از جام خداحافظی می کند! 

به نظر من حتی می توان توقع قهرمانی از تیم ایران داشت از بس که این سال کنکور سال میمون و مبارکی می باشد! 

۳۰ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۲۴ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

من!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۸ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۸ ۰ نظر

بهانه

میخواستم درس بخونم ولی سرم درد می کرد! حالم بد بود دیروز نرفتم سر کار! حالا درسم سنگینه یه مدت ورزشو میذارم کنار! و... و... و ...

اینا همه بهانست! بهانه هایی که برای فرار از سرزنش کردن خودمون استفاده می کنیم. یعنی من میخواستم انجام بدم ها... ولی فلان اتفاق افتاد که نشد. همه بهانست. شاید اون موقعی  که داریم بهانه بافی می کنیم متوجه نباشیم اما بعد از گذشت مدت زمانی متوجه میشیم که همه ی دلایلی که آوردیم بهانه بودن. 

موقعی بود که خودم هر کاری میخواستم انجام میدادم. معدلم 20 بود و در کنارش هر روز ورزش می کردم و میرفتم کلی کار جالب و تحقیقاتی هم انجام میدادم. شاید یکی بگه خب اون موقع حجم درسی کم بوده، اما برای دانش آموزی در اون سن حجم درسی کم نبود! بحث این بود که من حجم زیادی کار داشتم ولی در کنارش انگیزه ی بالایی برای انجامش. انگیزه ای که هر روز صبح ساعت 7 بیدارم میکرد و تا ساعت 12 شب مانع از خوابیدنم میشد. 

الان چی؟! چندین و چند ساله که خیلی از کار هارو به بهانه ی درس کنار گذاشتم و درس رو هم به بهانه ی چیزای دیگه. همون بی انگیزه بودنی که باعث میشه اگه کسی سراغم نیاد کلا از خواب بیدار نشم! وقتی به گذشته نگاه می کنم متوجه اشتباهم میشم و میفهمم که قبولی من توی فرزانگان نباید پایان کار من می شد و اینکه قبولی توی فرزانگان تضمین کننده ی زندگی آینده من نیست!

اینکه شرایط تحصیلی و اقتصادی خوبی فراهم باشه آینده رو تضمین نمی کنه! اینکه توی یه موسسه آزمون آزمایشی ثبت نام کنی و رتبت همیشه زیر هزار بیاد آیندرو تضمین نمی کنه. اینا نه شرایط لازمن، نه شرایط کافی. تنها شرط لازم و کافی خود شخصه، انتخاب هاش و روشی که برای انجام دادن کار های لازم برای رسیدن به هدفش به کار میگیره.

خودم بعد از پشت سر گذاشتن این دوران نمیذارم گذشته تکرار بشه. دیگه نمیخوام اینطوری زندگی کنم. 

تنها چیزی که باقی مونده، اینه که اگه کسی مثل چند سال گذشته من فکر کنه، میشه الان من! سعی کنید نشید الان من! اصلا خوب نیست.

۲۶ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سهمیه کنکور!

بعضیا که سهمیه 70% دارن تو کنکور. 25% هم معدله، جمعا میشه 95%!!! خب چه کاریه این بنده خدا ها رو میارن سر جلسه کنکور! بیخودى بهشون استرس وارد میشه. بگن بفرمایید سر کلاس!


پ.ن: تازه سال دیگه تاثیر معدل 38% میشه که براى سهمیه دار ها یعنى 108% کنکور حله! :|

۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ابراز محبت

از بچگى با ابراز محبت مشکل داشتم! یعنى نمیتونم! سعى مى کنم با رفتارم محبتم رو نشون بدم، اما ظاهرا هیچ چیز تاثیر گفتار رو نداره! خدا رو شکر که اطرافیان خودشون بعد یه مدت متوجه میشن. ولى این بازم توجیه خوبى نیست... 

دارم زوش کار مى کنم...

۲۴ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خدا حفظت کنه

خدا حفظت کنه، یکى از محبت آمیز ترین جملات دنیاست. شنیدنش خیلى لذت بخشه. 

۲۴ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ازم ناراحتى؟

از من ناراحتى؟ از اینکه میرم یه مدت خبرى ازم نیست؟ از اینکه تند و تند اس ام اس نمیدم؟ از اینکه زنگ نمى زنم؟ اگه میدونستى همیشه به تو فکر مى کنم، ناراحت نمى شدى. 

۲۴ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آدرس وبلاگ 2

میخوام آدرس این وبلاگو به سه نفر دیگه که از صمیمى ترین ها هستن بدم. نمیدونم چرا ولى یهو این تصمیمو گرفتم! نمیدونم بعد از خوندن این مطالب نظرشون چقدر راجع به من تغییر مى کنه، خوب تر میشه یا بدتر یا اصلا تغییر نمى کنه! 

دیگه حالا هر چه بادا باد! 

۲۴ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آرزو کنندگان (با لحن سفارشی)

این سال کنکور کلا سال عجیبی می باشد! می پرسید چرا!؟ چون یک اتفاق هایی می افتد که آدم به عمرش ندیده باشد! مثلا می بینی که  یکهو زنگ در به صدا در می آید و خاله و دایی و دختر پسر عموی مادر و خواهر زاده ی برادر فلانی و کلا هفت جد و آباد آدم می آیند سر بزنند و جالب هم این است که در 18 سال گذشته، آدم چنین افرادی را به چشم ندیده و اگر در خیابان آنها را ببیند نمی شناسد! 
از معجزات سال کنکور همین بس که مستاجر 10 سال پیش آدم با شوهر و بچه و ایل و تبارش می آید به آدم سر بزند و تجدید خاطره کند. یا اینکه کل فامیل دلشان تنگ می شود و تصمیم می گیرند بعد از هفت هشت سال دوری 12 ماشینی بیایند خانه ی آدم و دو سه روز هم بمانند تا دل تنگیشان کاملا برطرف بشود. 
سال کنکور را برای همین گذاشته اند اصلا! که تلویزیون 5 کانالش را بکند 15 تا و تمام سریال های مورد علاقه آدم را پخش کند تند تند تا غم تمام شدن سریال نداشته باشیم. 
سال کنکور یعنی همین سالی که تمام اهالی رادیو و تلوزیون تصمیم می گیرند به شبکه های اجتماعی بپیوندند و هی پیام بدهند که بیایید با ما همکاری کنید و مگر می شود آدم یک چنین فعالیت مفید اجتماعی را از دست بدهد؟! 
سال کنکور همان سالی است که کل مردم دنیا و پنپال های آدم معنی کنکور را می فهمند با این جمله که می گویی i have a big exam named Konkur و در جواب می گویند oh, i know you will do great و تو در دلت می گویی که خارجی کنکور چه می داند چیست و دارد عشق و حال می کند برای خودش و بیچاره ما که باید کنکور بدهیم و چه بدبختیم ما و همینطور ادامه می دهی تا به عمیق ترین مفاهیم فلسفی برسی. 
سال کنکور اصلا چقدر کتاب جالب چاپ می شود و چقدر آدم به فرهنگ و هنر علاقه مند می شود و چقدر کنسرت مهم برگزار می شود! 
سال کنکور چقدر آدم ها مهربان می شوند کلا! از دوست و آشنا تا کفش فروشی که 2 سال پیش ازش کفش خریدی هی زنگ می زنند و پیام می دهند به آدم که ایشالا تهران قبول می شوی و می روی به دانشگاه شریف و شریف هستی شریف تر می شوی و تو که قبولی و ... همین ها را که می گویند هرررری دل آدم می ریزد پایین که وای اینها چه می گویند و کاسه ی چه کنم چه کنم به دست می گیرد و می رود به مادرش می گوید: چرا هر وقت نخواستی بروی مهمانی گفتی این دخترم درس دارد؟! و حالا بیا جواب این همه آرزوکننده و نگران و منتظر را بده که گوش بزنگ نشته اند تا همان ثانیه های اول اعلام نتایج زنگ بزنند و بپرسند که کدام رشته ی دانشگاه شریف قبول شدی؟! و من هم متحیر به صفحه ی نمایش نگاه می کنم و سعی در سه تا سه تا کاما زدن و خواندن رتبه ی کنکورم دارم! 
اگر می دانستم سال کنکور انقدر سال پر بار و پر برکتی می باشد و این همه اتفاق مهم می افتد، همه ی سال ها را سال کنکور اعلام می کردم! فقط خداوند عاقبت من را با این همه آرزو کننده به خیر کند! 
۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هزینه

 وقتی میخوایم آب بخوریم، باید چند کالری انرژی مصرف کنیم بریم و یه لیوان آب برداریم و اونو بریزیم توی دهنمون، علاوه بر اون، چند دقیقه هم از وقتمون رو به این کار اختصاص میدیم. وقت ای که هرگز بر نمی گرده. در نهایت ما تصمیم می گیریم برای آب خوردن مقداری از وقت و انرژیمون رو مصرف کنیم ، چون با این کار زنده ایم و در آخر هزینه ای که کردیم یه نتیجه ی مهم داشته. 

بقیه امور هم همینطور هستن. هر کاری که انجام میدیم هزینه ای داره و در مقابل منافعی هم از انجام اون کار بدست میاد. حالا به سه تا متغیر مواجهیم، هدف، هزینه و نتیجه! هر کدوم از این متغیر ها اگه به طور مناسب مقدار دهی نشن و با هم در تناسب نباشن مشکل ایجاد میشه.

یعنی ممکنه هزینه ای که می پردازیم ارزشش بیشتر از هدف باشه یا اینکه هدف و نتیجه با توجه به مسیری که انتخاب می کنیم متناسب نباشن! یعنی بعضی وقتا برای کارایی با ارزش کم هزینه زیادی می پردازیم و یا اینکه برای رسیدن به هدفمون مسیر اشتباهی رو انتخاب می کنیم. مثل کسی که نیت خوبی داره ولی راه اشتباهی رو برای رسیدن به اون انتخاب می کنه. 

هر کدوم از حالتا پیش بیاد، یعنی به چیزی که خواستیم نرسیدیم و همین تناسب هدف و هزینه و نتیجست که میزان موفقیت افراد در زندگی رو تعیین می کنه. هنر همه همینه که بین اینا تناسب برقرار کنیم. 

۲۱ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خداحافظى ایرانى

دوش، طبق عادت معمول روانه ى مسواکیدن بودم که ناگهان صداى مهیبى از اندرون کوچه به گوش رسید! شنیدم که خلق بانگ برآورده و عربده سر داده و هیاهویى به پا شده! طبع کنجکاو، مرا تا پاى پنجره کشاند تا با چشم خویش نظاره گر این واقعه باشم که چه شده خلق را که نیمه شبى این چنین جدال مى کنند و که کشته شده که چنین همهمه به پا کردند، که با چشمان خود دیدم که نه کسى مرده و نه کسى کشته و نه جدالى شده! 

آن هیاهو هم همه از براى ذکر خداحافظى بود، آن هم از نوع ایرانى! 

۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک مدل بدبختى!!

یک مدل از انواع بدبختى اینه که اس ام اس بیاد، بعد بازش کنى و ببینى که کفش فروشى که 3 سال پیش ازش کفش خریدى، اس ام اس داده که: موفق باشى، منتظر نتیجه کنکورم!!!!!!!!

من دیگه واقعااااا حرفى ندارم! :|

۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خودنمایى

خودنمایى یکى از کاراییه که اصلا دوست ندارم. این که یه کارى که انجام میدى بکنیش تو بوق و کرنا که اى مردم ببینید من چه آدم مهمیم! 

به نظرم حتى یه افتخارى که کسب میشه رو نباید گفت تا وقتى که بقیه خودشون بفهمن. این طورى ارزشش براى سایرین بیشتره. 

اما این بار خلاف میلم عمل کردم چون به دلایل زیادى لازم بود! 

۲۰ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نیکولا

آدرس وبلاگشو دیشب دیدم. فقط رفتم ببینم در چه مورد می نویسه. بعد دیدم که اونم یه وبلاگ شخصیه. دو سه تا از مطالبشو خوندم و دیگه نتونستم ولش کنم، طوری که تا دیروقت بیدار موندم و همشو خوندم! هر مطلبی که می خوندم، بیشتر برای خوندن مطلب بعدی مشتاق می شدم. نوشته های بسیار جذابی می نویسه، به خصوص که نقطه نظراتش خیلی به من شبیهه. 

بعدش کنجکاو شدم که در مورد خودش بدونم. فهمیدم که توی یک مجله نوجوان کار می کنه و برای چندین روزنامه و مجله مطلب می نویسه. دانشجوی حقوق دانشگاه تهرانه و در کنکور رتبه 12 رو کسب کرده. همچنین توی کنکور ارشد رتبه 2 رو کسب کرده. وقتی که نوشته ها و مصاحبه هاشو خوندم، واقعا احساس حقارت کردم!  انگیزه و علاقش برای تحصیل و پشتکارش برای رسیدن به اهدافش واقعا قابل تحسینه. این همه روابط اجتماعی، این همه فعالیت و این همه جنب و جوش. 

دیدنش مثل یه تلنگر بزرگ بود. چقدر دید و سطح تفکرات مردم توی یه شهر کوچیک پایینه و چقدر متفاوته! 

۱۶ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هنر مباحثه

یکی رو میشناسم که خیلی خوب بحث می کنه. وقتی در مورد چیزی اطلاعات نداره نظر نمیده، اما امان از وقتی که اطلاعات داره! حال طرف مقابل رو میگیره کلا! اونم نه با زدن حرف های بی ربط، بلکه با دلایل کاملا منطقی و از روی دانش و اطلاعات. منم اونو الگوی خودم قرار میدم. امیدوارم منم بتونم روزی بحث کننده خوبی باشم. 

۱۶ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شکست عشقی

سه مدل شکست عشقی داریم تو دنیا! توی کشور های متمدن، دو نفر وقتی به این نتیجه می رسن که نمیتونن در کنار هم باشن و به درد هم نمی خورن، با هم صحبت می کنن و به طور توافقی از هم جدا میشن. بعدم که خاطراتشونو فراموش می کنن و دیگه هیچ خبری از هم ندارن. تا یه مدت هم دو تاشون از این شکستی که در روابط عاطفی داشتن ناراحتن ولی بعد از گذشت مدت زمانی به حالت نرمال بر می گردن. 

حالت سوم هم مربوط میشه به مناطق افراط گرا و ناموس پرست که اگه به اونی که میخوای نرسی، باید بری اول سر اونو بیخ تا بیخ ببری و بندازی جلو سگ و بعد هم طی یک حرکت تراژدیک خودت رو بکشی. 

اما میرسیم به لوس ترین و مسخره ترین نوع شکست عشقی که منحصرا به کشور عزیزمون ایران تعلق داره و حالتی بینابین حالت اول و سومه! 

- واقعا نامردی، خوش باشی، بای

+ خدا بینمون قضاوت می کنه، بای

- آها ببین چه راحت میگی بای، تو از اولشم منو نمیخواستی، بای

+ من نمیخواستم؟! من همه کاری برا تو کردم، بای

- آرهههه خودتو کشتی برام، بای

+ معلوم نیست کی پیدا شده خوشتیپ تر و پولدار تر از من که میخوای منو دک کنی، بای

- به تو هیچ ربطی نداره، آره اصن هست! خودت معلوم نیست که کی زیر پات نشته، خوش بخت بشی باش، فقط با اون بدبخت کاری رو نکن که با من کردی، بای

+ امیدوارم تو هم خوشبخت بشی، بای

- بای


این مکالمات مودبانه ترین حالت ممکن بود و تا سه ماه در شبکه های اجتماعی: 

- بیخودی متاسف نباش، تو آمده بودی که بروی اصلا 

+ دانه هایی از عشق کاشتم و خوشه هایی از غم برداشتم، خیانت... تکرار... و رویش نفرت

-چقدر سخت است به دیواری تکیه بدهی که وجودت را زیر آوارش له کند

+معمولا آدما از اینکه بعد از مرگ فراموش بشن وحشت دارن، اما سخت تر اونه که زنده باشی و فراموش بشی

- نفرین به تو که با زیبا ترین نقاب به چهره دوست درآمدی، نفرین بر آن مرامی که اینگونه به قلب من خنجر زد

...

چهار ماه بعد: 

- نسترن بیا امروز بریم بیرون 

+ بله؟

- ببخشید آقای ... اشتباه شد

+ خواهش می کنم خانم ... 

- حالا خوب تو فیسبوک و اینور اونور همه این دخترا میان برات تبریک تولد می نویسن، خوش باشی 

+ تو نگو که دیگه این پسرا به ثانیه نکشیده زیر عکست فدا میشن 

- حتما اون جدیده خوشگله، دوستش داری؟؟ حداقل با اون مثل آدم رفتار کن

+  تو چی؟ چند تا بدبخت دیگه مثل منو خام کردی؟

- به خودم مربوطه، برات متاسفم، اخلاقت همون افتضاحیه که بود، بای

+ ... بای

...

و این نهضت همچنان ادامه دارد! تا 10 سال بعد! و حتی 100 سال بعد. جمع کنید این مسخره بازیارو حالمونو به هم زدید! اه اه 

۱۵ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یادته؟!

یه مدته که هر شب پیام میده که یادته...؟ یادته اون روز رفتیم فلان جا؟ یادته اون روز فلان حرفو زدى؟ یادته فلان اتفاق افتاد؟ 

چقدر یه نفر میتونه خودخواه باشه؟! آخه تو که میدونى من 20 روز دیگه کنکور دارم و باید اعصابم راحت باشه! این روش خیلى کثیفیه که میخوام یه پست بهش اختصاص بدم! 

خدا رو شکر که همه ى این حرفا رو من هیچ تاثیرى نداره. از لحظه اى که گفتم خداحافظ، یعنى دیگه هیچ چیز برام مهم نیست. مثل اینه که شده باشم یه تیکه سنگ...

۱۵ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کاذب

هر چیزى کاذبش از نداشتنش میاد! کسى که اعتماد بنفس کاذب داره، یعنى اعتماد بنفس نداره. کسى که روى یه چیز خاصى تاکید داره و اصرار داره ثابت کنه یه ویژگى رو داره، یعنى اون ویژگى رو نداره. تو این مواقع فقط سر تکون میدم! 

۱۵ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نا امیدى

به نظرم نا امیدى یه گناه بزرگه! وقتى کسى نا امید میشه یعنى خدا رو در برابر مشکلاتش کوچیک میبینه. منم بعضى وقتا به این احساس دچار میشم، اما بعدش میگم خدایا کلید حلش دست خودته، کمکم کن، آبرومو حفظ کن و... به خاطر اینه که هیچ وقت توى نا امیدى غرق نمیشم، نمیذرام اطرافیان هم با این حس خودشونو نابود کنن. 

۱۵ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

25 روز

فقط 25 روز دیگه باقى مونده و من واقعا اعصابم به هم ریخته! نمیدونم چرا نمیتونم روى درس خوندن تمرکز کنم. یعنى همش وقتو تلف مى کنم و بابتش عذاب وجدان دارم. 

امروز فقط آمار و ادبیات و فیزیک خوندم که جمعا فکر نکنم 3 ساعت شده باشه! البته خودم راضیم!!!! ولى میدونم که خیلى کمه، میدونم که درصدام افتضاحه! فقط نمیدونم چطور این مرحله رو پشت سر بذارم! و اینکه از بعدش مى ترسم. هیچ وقت باعث سرافکندگى خانواده نشدم و نمیخوام این بار این اتفاق بیوفته :( 

معلومه که آدم نمیتونه کاریو که نمیخواد انجام بده! :| 

۰۹ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Unless

Unless someone like you cares a whole awful lot, nothing is going to get better

۰۵ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

n*100

1*100=100
2*100=200
3*100=300
.
.
.
100*100=10000
.
.
.
1000000*100=100000000
.
.
.
70000000*100=7000000000 در ماه! 

7000000000*12=84000000000 در سال! 
۰۵ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

موبایل

به یه موبایل با یه دوربین خوب احتیاج دارم! دوربین 3 واقعا ضعیفه! حالا نمیدونم چکار کنم خیلی سردرگم شدم! از یه طرف گلکسی اس5، از یه طرف نوکیا لومیا! از یه طرف اس4! خب نمیدونم با تبلت چکار کنم آخه واقعا دوست دارم تبلتمو! از طرفی دیگه اگه تبلت باشه دیگه خیلی اسرافه که یه گوشی 2 تومنی هم دستم باشه...

کلا گیج شدم! ایشالا بعد کنکور! 

۰۴ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لذت

یه لذت هایی هست توی زندگی آدم که تا از دستشون ندیم نمی فهمیم که چقدر لذت بخش بودن! مثلا لذت سیر شدن بعد از گرسنگی، لذت رفع تشنگی با یه آب تمیز و زلال، لذت لم دادن روی مبل بعد از یه روز کاریه سخت، لذت یه دوش جانانه و استراحت، لذت داشتن یه سرپناه امن و راحت و ...

شاید این چیزا به نظرمون خیلی مسخره به نظر برسه! اما کسایی هستن که از داشتن چنین لذت هایی محرومن. کسایی هستن که به سختی و با یه غذای کم خودشون رو زنده نگه می دارن، آب سالم در دسترسشون نیست و توی جایی زندگی می کنن که مطمئن نیستن اگه یه باد یا بارون بیاد سرپناهشون روی سرشون خراب میشه یا نه. 

در حالی که ما لباسامونو می پوشیم و میریم زیر برف شادی می کنیم، برف و سرما برای کسی که نه سرپناه داره و نه لباس حکم عذاب رو داره. و در حالی که ما دعا می کنیم بارون بیاد تا بتونیم زیرش قدم بزنیم و بعد به خونمون برگردیم تا خودمون رو با یه سوپ مهمون کنیم، کسانی هستن که بارون برای اونا یعنی سرما، یعنی خراب شدن سرپناه! 

نمیدونم هر کسی چه نظری در این مورد داره! اما من خودمو مسئول میدونم. نه تنها خودمو، بلکه کل جامعه بشری رو! چطور دلمون میاد یه خونه اندازه استادیوم فوتبال بخریم در حالی که هر روز یه نفر گوشه خیابون به خاطر نبود ضروریات زندگی در حال مرگه؟ و چطور میتونیم به تجمل برسیم در حالی که یه نفر هست که محتاج اولیه ترین امکانات زندگیه؟! 

طرفدار فقر نیستم! اصلا. اما حالا کاملا می فهمم که چرا یکی از بزرگترین شخصیت های دینی ما یعنی امام علی، نون و نمک رو به عنوان غذا مصرف می کرده. تا وقتی که حتی یک نفر فقیر در جامعه باشه، نباید به تجمل رسید. حداقل من اینطوری فکر می کنم. 

امیدوارم در زندگی آینده هم در حالی که از امکانات موجود استفاده می کنم، از این جور تجمل ها دوری کنم تا بقیه هم بتونن مثل من از زندگیشون لذت ببرن. 

۰۴ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آخرین امتحانات دبیرستان

امروز آخرین امتحانات دوران دبیرستان تموم شد! راستش حس خاصی ندارم! چون امتحان اصلی مونده! 

نتایج این امتحانات واقعا اعتماد به نفسمو پایین آورد، گرچه هنوز نمرات مشخص نشده اما خودم میدونم که نسبت به قبل خیلی افت داشتم. البته نکته ی مثبت ماجرا اینه که نقاط ضعفمو متوجه شدم و سعی می کنم توی زمان باقی مونده این ضعف ها رو برطرف کنم. 

از فردا باید دوباره توی چارجوب کنکور درس بخونم و جمع بندی رو شروع کنم. در کل برای جمع بندی یه برنامه روتین هست که من باید فشرده ترش کنم تا بتونم بازدهمو بالا ببرم. یه سری چیزا تو ذهنمه، مثلا اینکه کلا تو این 1 ماه گوشیمو خاموش کنم و فیسبوک و وایبر و ... همه دی اکتیو بشن تا بعد کنکور. مطمئن نیستم اما احتمالا همین کارو انجام میدم. حداقل این یه ماه باقی موندرو یکم ادا درس خوندن درارم! 

۰۴ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

واقعا!

ز دست دیده و دل هر دو فریاد

                                         که هر چه دیده بیند دل کند یاد! 

۰۴ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گنجینه

من یه گنجینه بزرگ و بسیار با ارزش دارم. یه کشو که مخصوص یادگاری همه ی افرادیه که توی زندگیم بودن. از هر شخص یا اتفاقی یه خاطره اون تو هست. این گنجینه داره هر روز بزرگتر میشه و چیزای جالبی بهش اضافه میشه!  یه طوری مثل خاطرات تلخ و شیرین کل زندگیمه! میخوام در آینده یه صندوق بخرم و اینا رو بزارم توش.

وجود آدما خیلی با ارزش تر از این یادگاریاشونه، اما خیلیا هستن که با گذشت زمانی دیگه در کنار آدم نیستن و فقط خاطراتشون میمونه و یادگاریاشون. به همین دلیله که این گنجینه خیلی برام مهمه. تا وقتی زنده هستم نگهشون میدارم و اگه دیدم به درد کسی نمیخوره وصییت می کنم بذارن تو قبرم! 


۰۲ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جواب نامه

امروز نامه دوست لهستانیم به دستم رسید! وای که چه احساس خوبی داره یکی از اون سر دنیا برات نامه بنویسه. توی نامه هم پر از خوراکی و چیزای دخترونه بود! 

باید جواب این نامه رو هم بنویسم هر چه زود تر! آخه این دوستم حدودا دو ماه دیگه میاد ایران! امیدوارم بتونم از نزدیک ببینمش! 

در کل اسنیل میل کار خیلی جالبیه. بعدا حتما با بقیه دوستام ادامه میدم این کارو و به بقیه هم توصیه می کنم! 

snail mail

۰۲ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰